حدود ۱۶ سال از زمانی که شرکت گوگل با ایده سازماندهی اطلاعات تحت وب و راهاندازی موتور جستجوی خود مسیر کسب موفقیت و محبوبیت خود را آغاز کرد میگذرد.
چیزی که یک موتور جستجو مانند گوگل به ما میدهد مجموعهای از میلیون ها و حتی شاید میلیاردها آدرس وب است. سؤال اینجاست که آیا ما در پاسخ یک جستجویمان واقعاً نیاز به این حجم بالای پاسخها داریم؟ کدام یک از ما توانایی پردازش همه این نتایج را دارد؟ و به عبارت بهتر چرا باید میلیون ها پاسخ را جستجو کنیم در حالی که به نظر می رسد هیچکدام از آنها برای ما مناسب نیستند؟
در دنیای امروز، چیزی که هر فرد از جستجوی اینترنتی خود انتظار دارد، بجای تعداد زیادی نتیجه، تعداد کمی “انتخاب” است که دقیقاً مناسب خود شخص جستجو کننده نوشته شده باشد. مثلأ چند رستورانی که به نظر میرسد که من دوست دارم در آنجا غذا بخورم و نه لیستی از صدها یا هزاران رستوران، یا فیلم سینمایی که با حال و هوای امروز من همخوانی ندارد. خلاصه اینکه انتظارات امروز ما از نتیجه جستجو، تعدادی نتیجه با شناخت آگاهانه از تمام محیط اطراف ماست.
اما چالش اینجاست که “انتخاب” نسبت به “جستجو” روش شناخت پیچیده تری را میطلبد.
انتخاب عملکردی است که فاکتورهای مختلفی بر آن موثر است. گاهی این سلیقه ماست که انتخاب ما را تعیین میکند (به عنوان مثال من ممکن است در کل در کل طرفدار فیلمهای پر معما و برداشت آزاد باشم). گاهی عامل موثر بر انتخاب ما تاثیری است که مردم و کارشناسان روی ما میگذارند (به عنوان مثال خیلی وقتها انتخاب فیلم یا سریالهای من متأثر از پیشنهادات مجله هفتگی یک پزشک است) و گاهی وقتها انتخابهایمان مرتبط با رفتار قبلی ماست (مثلا بعد از دیدن سه فیلم اکشن شاید دیگر تمایل به دیدن یک فیلم اکشن بعدی نداشته باشیم) و در بسیاری از زمانها هم شرایط محیطی ماست که انتخابمان را شکل میدهد (به عنوان مثال اگر در حال حاضر هوا بارانی باشد شاید قصد دیدن یک فیلم در سینمای نزدیک خانه را داشته باشیم) و خلاصه مطلب اینکه هر انتخاب ترکیب متفاوتی از این عناصر خواهد بود.
انتخاب چیزی است که بجای میلیونها پاسخ به یک جستجو تنها ۴ تا ۶ نتیجه کاملاً مناسب ما را نمایش میدهد و این محدودیت تعداد به لحاظ شناختی یک عدد مناسب برای ذهن انسان است.
به عبارتی میتوان گفت، “جستجو”، مانند نمایش مواد اولیه غذاهاست، در حالیکه “انتخاب” به آسانی یک منوی غذا به ما میدهد.
در چند سال آینده ، موتورهای انتخاب، موتورهای جستجو را از بین خواهند برد. البته میتوانیم مطمئن باشیم که هنوز هم جستجو برای برخی کاربردها مورد نیاز خواهد بود. اما نیاز ما به یک موتور انتخاب شناختی پیچیده که انتخابهایمان را ساده میکند بجای یک موتور جستجو روز به روز بیشتر و بیشتر خود نمایی میکند.
البته حتما در این میان طرفداران حفظ حریم خصوصی، مواضع سختی خواهند داشت اما باید به مصرف کنندگان هم حق انتخاب داد تا موتور انتخابگر شخصی برای ساده تر زیستنشان راه اندازی شود یا خیر.
امابه نظر شما چه کسی بزرگترین قربانی این رقابت خواهد بود؟
بله یکی از قربانیان گوگل خواهد بود. البته گوگل خودش پیش از این شروع به حرکت به سمت تغییرات بنیادی در موتور جستجوی خود کرده است.
فیس بوک هم از طرفی تلاش دارد تا بداند چه چیزهایی برای ما جالب است و سعی دارد دانستههای خود را از محتوا حتی به رستورانهای مورد علاقه ما هم توسعه دهد یا تعداد لایکهای مطالب مربوط به پیشنهاد مسافرت را بشمارد. آمازون هم با استفاده از دادههای سایتهای اظهار نظر مانند IMDB یکی دیگر از بزرگان لیست است . IBM هم با پروژه Watson و Oracle با Data logix و Bluikai تلاشهای فراگیری برای کمک به سازمانها جهت ارائه بهترین انتخاب به مصرفکنندگان دارند.
و آینده هر چه باشد، یک چیز قطعا مشخص است. اینکه موتورهای جستجو در حال کشیدن نفسهای آخر خود هستند.
پذیرش آگهی متنی و تصویری در نشریه خوارزمی